دسته
نظر سنجی
لینکدونی
شرایط لینک
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 174698
تعداد نوشته ها : 177
تعداد نظرات : 81
Rss
طراح قالب
موسسه تبیان
ماجرای یک عشق

به روی گونه تابیدی و رفتی 

مرا با عشق سنجیدی و رفتی 

تمام هستی ام نیلوفری بود 

تو هستی مرا چیدی و رفتی 

کنار اتظارت تا سحر گاه 

شبی همپای پیچک ها نشستم 

تو از راه آمدی با ناز و آن وقت تمنای مرا دیدی و رفتی 

شبی از عشق تو با پونه گفتم 

دل او هم برای قصه ام سوخت 

غم انگیزست توشیداییم را 

به چشم خویش فهمیدی و رفتی 

چه باید کرد این هم سرنوشتی ست 

ولی دل رابه چشمت هدیه کردم 

سر راهت که می رفتی تو آن را به یک پروانه بخشیدی و رفتی 

صدایت کردم از ژرفای یک یاس 

به لحن آب نمناک باران 

نمی دانم شنیدی برنگشتی 

و یا این بار نشنیدی و رفتی 

نسیم از جاده های دور آمد 

نگاهش کردم و چیزی به من نگفت 

توو هم در انتظار یک بهانه 

از این رفتار رنجیدی و رفتی 

عجب دریای غمناکی ست این عشق 

ببین با سرنوشت من چها کرد 

تو هم این رنجش خاکستری را 

میان یاد پیچیدی و رفتی 

تمام غصه هایم مقل باران 

فضای خاطرم را شستشو داد 

و تو به احترام این تلاطم 

فقط یک لحظه باریدی و رفت ی 

دلم پرسید از پروانه یک شب 

چرا عاشق شدی در عجیبی ست 

و یادم هست تو یک بار این را 

ز یک دیوانه پزسیدی و رفتی 

تو را به جان گل سوگند دادم 

فقط یک شب نیازم را ببینی 

ولی در پاسخ این خواهش من 

تو مثل غنچه خندید و رفتی 

دلم گلدان شب بو های رویا ست 

پر است از اطلسی های نگاهت 

تو مثل یک گل سرخ وفادار 

کنار خانه روییدی و رفتی 

تمام بغض هایم مثل یک رنج 

شکست و قصه ام در کوچه پیچید 

ولی تو از صدای این شکستن 

به جای غصه ترسیدی و رفتی 

غروب کوچه های بی قراری 

حضور روشنی را از تو می خواست 

تو یک آن آمدی این روشنی را 

بروی کوچه پاشیدی و رفتی 

کنار من نشتی تا سپیده 

ولی چشمان تو جای دگر بود 

و من می دانم آن شب تا سحرگاه 

نگارن را پرستیدی و رفتی 

نمی دانم چه می گویند گل ها 

خدا می داند و نیلوفر و عشق 

به من گفتند گل ها تا همیشه 

تو از این شهر کوچیدی و رفتی 

جنون در امتداد کوچه عشق 

مرا تا آسمان با خودش برد 

و تو در آخرین بن بست این راه 

مرا دیوانه نامیدی و رفتی 

شبی گفتی نداری دوست من را 

نمی دانی که من ن شب چه کردم 

خوشا بر حال آن چشمی که آن را 

به زیبایی پسندیدی و رفتی 

هوای آسمان دیده ابریست 

پر از تنهایی نمناک هجرت 

تو تا بیراهه های بی قراری 

دل من را کشانیدی و رفتی 

پریشان کردی و شیدا نمودی 

تمام جاده های شعر من را 

رها کردی شکستی خرد گشتم 

تو پایان مرا دیدی و رفتی


دسته ها : عاشقانه
سه شنبه نوزدهم 9 1387
X