دسته
نظر سنجی
لینکدونی
شرایط لینک
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 174733
تعداد نوشته ها : 177
تعداد نظرات : 81
Rss
طراح قالب
موسسه تبیان
اگر تنها ترین تنها ها شوم باز خدا هست 

  

او جانشین همه نداشتن های من است 

  

نفرین و آفرین ها بی ثمر است 

  

اگر تمامی خلق گرگ های هار شوند و 

  

از آسمان هول و کینه بر سرم بارد 

  

تو مهربان جاودان و آسیب ناپذیر هستی 

  

ای پناهگاه ابدی بیا با هم به آرامش زیبای غروب 

سفر کنیم 

  

آنجا که در نگاه بی کلام خورشید 

  

هزاران ترانه در ترنم است و 

  

آنجا که آوای سروش را جز با گوش جان توان 

  

شنیدن نخواهد بود....!!!! 


دسته ها : عاشقانه
شنبه سیزدهم 7 1387
من خدا را حس کردم زمان بود و نبود .زمین خاکی بود و آسمان تا بینهایت ٬آبی و آسمان ٬آسمان هفتم بود.شب بود و ماه و کمی احساس تنهایی .... 

حقیقت همیشه با برگ گل نیلوفر آبی شاخه های احساسم را قلقک میداد و معجزه امروز چشمانم را باز کرد تا بهتر ببینم و احساس کنم.. 

نمیدنم باید چطوری شروع کنم براتون که هم مختصر باشه و هم مفید ولی فقط اینو بگم که گاهی وقتها یه فرصتهایی از کنارمون رد میشه ما اون را میبینیم ولی بهش اعتنا نمیکنیم و میگذریم و بعد افسوس میخوریم. 

راجع به یک محصول منحصر به فرد میخوام صحبت کنم همه بچه های کوئست اون رو میشناسند و اون چیزی نیست جز بایو دیسک ! 

حقیقتش برام عین یه معجزه بود صبح مثل همیشه با سردرد از خواب بلند شدم واقعا از این درد های میگرنی دیگه حالم بهم میخورد بعد رفتم سراغ بایو و نور آفتاب رو از اون عبور دادم و جهت خلاف عقربه های ساعت روی سرم جایی که خیلی درد میکرد حرکت دادم بچه ها فکر میکنید چه اتفاقی افتاد ؟ 

سردرد م که همیشه با مسکن های قوی تا دو ساعتی دردش محو میشد این دفعه بدون هیچ مسکنی خوب شد داشتم از تعجب نمیدونستم شاخ در بیارم یا از خوشحالی برم هوا جاتون خالی بود ...

دسته ها : عاشقانه
شنبه سیزدهم 7 1387
مجنون را به محکمه عدل بردند و گفتند:توبه کن 

گقت:خدایا عاشقم ** عاشق ترم کن 

تو بارون که رفتی شبم زیر و رو شدیه بغض شکسته رفیق گلوم شدتو بارون که رفتی دل باغچه پژمردتمام وجودم توی اینه خط خوردهنوز وقتی بارون تو کوچه می بارهدلم غصه داره دلم بی قرارهنه شب عاشقانه است نه رویا قشنگهدلم بی تو خونه دلم بی تو تنگهیه شب زیر بازون که چشمم به راههمی بینم که کوچه پر نور ماههتو ماهه منی که تو بارون رسیدی 

امید منی تو شب نا امیدی 
عشق چیست؟ 

عشق یعنی یک سلام و یک درود

 عشق یعنی درد و محنت در درون

 عشق یعنی یک تبلور یک سرود

 عشق یعنی قطره و دریا شدن

 عشق یعنی یک شقایق غرق خون

 عشق یعنی زاهد اما بت پرست

 عشق یعنی همچو من شیدا شدن

 عشق یعنی همچو یوسف قعر چاه


دسته ها : عاشقانه
شنبه سیزدهم 7 1387
از خدا خواستم عادت بد مرا از من بگیرد
فرمود : گرفتن عادت ها کار من نیست تو خود باید آنها را از خود دور کنی
از خدا خواستم به فرزندانم همه چیز عطا کند
فرمود : روح او همه چیز است و جسمش خاکی است وگذرا
ازخدا خواستم به من صبرعنایت کند
فرمود : صبر زاییده دردورنج است صبربخشیده نمی شود ، آموخته می شود
از خدا خواستم به من خوشبختی عطا کند
فرمود : من به تو برکت می دهم ، خوشبختی برعهده خودت است
ازخدا خواستم درد و رنج را از من دور کن
فرمود : درد ورنج ، تو را به من نزدیک تر می کند
از خدا خواستم روح مرا شکوفا کند
فرمود : تو خود بایداز درونت شکوفا شوی من تنها می توانم شاخ وبرگ هایت
را هرس کنم تا پر بارتر شوی
از خدا خواستم تمامی چیزهایی را که سبب می شوند ، از زندگی لذت ببرم ، به من بدهد
فرمود : من به تو زندگی می دهم تا بتوانی از همه چیز لذت ببری
از خدا خواستم کمکم کند ،همه را دوست بدارم ، به همان اندازه که دیگران مرادوست دارند
فرمودند : بالاخره آنچه را که باید ، از من خواستی ، برای دنیا شاید تنها یک باشی
اما برای من یک نفرشاید یک دنیا باشی

دسته ها : عاشقانه
شنبه سیزدهم 7 1387
 
عید است و آخر گل و یاران در انتظار 

ساقی به روی شاه ببین ماه و می بیار 

دل برگرفته بودم از ایام گل ولی 

کاری بکرد همت پاکان روزه دار 

دل در جهان مبند و به مستی سؤال کن 

از فیض جام و قصه جمشید کامگار 

جز نقد جان به دست ندارم شراب کو 

کان نیز بر کرشمه ساقی کنم نثار 

خوش دولتیست خرم و خوش خسروی کریم 

یا رب ز چشم زخم زمانش نگاه دار 

  

  

  

  

می خور به شعر بنده که زیبی دگر دهد 

جام مرصع تو بدین در شاهوار 

گر فوت شد سحور چه نقصان صبوح هست 

از می کنند روزه گشا طالبان یار 

  

زان جا که پرده پوشی عفو کریم توست 

بر قلب ما ببخش که نقدیست کم عیار 

ترسم که روز حشر عنان بر عنان رود 

تسبیح شیخ و خرقه رند شرابخوار 

حافظ چو رفت روزه و گل نیز می‌رود 

ناچار باده نوش که از دست رفت کار 

  

  

ای صاحب فال! آخر گل است و اول پاییز . پاییز در زمین ابتدای سکوتی است حزن انگیز اما در آسمان تو پاییز نیست عید به انتظار رو ءیت هلال ابروی خورشید منتظر است تا بتابد و و دل آسمانت را گرم کند. 

ای صاحب فال! یک بهار دیگر هم پر پر شد اما هر پر پر شدنی پرت شدن به سوی نابودی نیست . من "پرپری " هایی را دیده ای که با "یا کریم " ها پرواز می کنند . پر پر می شوند و می پرند . 

ای صاحب فال ! بگو " یا کریم" و باز با پایان بهار رمضان پروازت را ادامه بده . 

ای صاحب فال! ماهت را در روی ماهرویی جستجو کن که رشک ماهرویان عالم باشد . که اگر به مقام رو ءیت روی ماهش برسی هر روزت عید خواهد بود . پس باید که گرانبها ترین گوهرت را در دست بگیری و جرعه ای شراب "بی خودی" بنوشی تا بتوانی آن گوهر را وقت روءیت ماه رویش ، به پایش بیافکنی . 

ای صاحب فال ! گرانبهاترین گوهرت "خودت" هستی. 

بر در گاه قصر "جمعه" بایست و منتظر باش تا نسیم زلفش بوزد و این ذکر را بگو : 

  

خوش دولتیست خرم و خوش خسروی کریم 

یا رب ز چشم زخم زمانش نگاه دار 

  

ای صاحب فال ! اگر این 30 روز از می "بی خودی" ننوشیدی غمت نباشد . به روز "فطر" وقت صبوح نماز هست . در قنوتش "ساقی نامه" ی تسلیم را زمزمه کن ، که اگر تو جویای یار باشی او نیز صدای زمزمه ترا خواهد شنید . 

از قطرات مست چشمانت تسبیحی بر سجاده شکر بساز که هیچ عابدی جز با چنین ذکری راه به کار عبادت نمی برد. 

ای صاحب فال! بگو " یا کریم" و پرواز کن.


دسته ها : عاشقانه
شنبه سیزدهم 7 1387

 

نامه ی تشکر آمیز همسری به همسری

 

متشکرم:

برای همه وقت هایی که مرا به خنده واداشتی.

برای همه وقت هایی که به حر ف هایم گوش کردی.

برای همه وقت هایی که به من شهامت و جرأت دادی.

برای همه وقت هایی که با من شریک شدی.

برای همه وقت هایی که با من به گردش آمدی.

برای همه وقت هایی که خواستی در کنارم باشی.

برای همه وقت هایی که به من اعتماد کردی.

برای همه وقت هایی که مرا تحسین کردی.

برای همه وقت هایی که باعث راحتی و آسایش من هستی.

برای همه وقت هایی که گفتی "دوستت دارم".

برای همه وقت هایی که در فکر من بودی.

برای همه وقت هایی که برایم شادی آوردی.

برای همه وقت هایی که به تو احتیاج داشتم و تو با من بودی.

برای همه وقت هایی که دلتنگم بودی.

برای همه وقت هایی که به من دلداری دادی.

 برای همه وقت هایی که در چشمانم نگریستی و صدای قلبم را شنیدی.

به خاطرهمه این ها، هیچ وقت فراموش نکن که:

همیشه برای گوش دادن به حرف هایت آمادگی دارم.

همیشه پشتیبانت هستم.

من مثل کتابی گشوده برایت خواهم بود.

فقط کافی است چیزی از من بخواهی، بلافاصله از آن تو خواهد شد.

می خواهم اوقاتم را در کنار تو باشم.

من کاملاً به تو اطمینان دارم و تو امین من هستی.

در دنیا تو از هر چیزی برایم مهمتر هستی.

همیشه دوستت دارم، چه به زبان بیاورم چه نیاورم.

همین الان در فکر تو هستم.

تو همیشه برای من شادی می آوری به خصوص وقتی که لبخند بر لب داری.

من همیشه برای تو این جا هستم و دلم برایت تنگ است.

هر وقت که احتیاج به درد و دل داشتی روی من حساب کن.

تو در تمام ضربان های قلبم حضور داری.
 

دسته ها : عاشقانه
دوشنبه هشتم 7 1387
 
نه از خاکم ، نه از بادم 

نه در بندم ، نه آزادم 

نه آن لیلاترین مجنون 

نه شیرینم ، نه فرهادم 

فقط مثل تو غمگینم 

فقط مثل تو دلتنگم 

اگر آبی تر از آبم 

اگر همزاد مهتابم 

بدون تو چه بی رنگم 

بدون تو چه بی تابم ...


دوشنبه هشتم 7 1387
 
حالا منو تنگ غروبو جاده .. خاطره هایی که توو دست باده 
  

میرم .. میرم تا با تنهایی تنها باشم .. دیگه میخوام از خودمم جدا شم 
  

غرور من پیش تو کم آورده .. بستشه هر چی زخم و ضربه خورده 
  

میرم ولی بدون که بد می کنی .. عشقمو ناشنیده رد می کنی 
  

حالا میری که می دونی خرابم .. همش دارم فکر می کنم تو خوابم
 

میرم ولی پیش تو جا می مونم .. میخوام هنوز از عشق تو بخونم 
  

بارون میشم تا بغضمو ببارم .. جاده ای نیست پا رو خودم میذارم 
  

سنگ غرورتو نزن به شیشم .. باشه ، دیگه مزاحمت نمیشم


دوشنبه هشتم 7 1387
 
 

 

1- اشتباهات عاشقانه‌ای که بهتر است مرتکب نشوید:

- فراموش کردن روز تولّدش

- فراموش کردن سالگردها

- جدی بودن زیادتر از حد

- بی‌تفاوت بودن نسبت به مسائل احساسی.

2- خودتان را نسبت به موفقّیّت‌هایش مشتاق نشان دهید.

3- بکوشید تا همیشه بر سر مسائل با هم به توافق برسید، در این صورت زندگی‌تان خیلی عاشقانه می‌شود.

4- وقتی پشت چراغ قرمز ایستاده‌اید به همسرتان لبخند بزنید و سر به سرش بگذارید.

5- کارت تبریکی برایش بفرستید و داخل آن بنویسید او بهترین نعمتی است که خداوند به شما ارزانی داشته است.

(زنان از راه گوش‌هایشان عاشق می‌شوند و مردان از طریق چشم‌هایشان).

6- سعی کنید عشق‌تان در چشم‌هایتان چون ستاره‌ای بدرخشد.

7- هرگاه خواستید یک ملاقات به یادماندنی داشته‌ باشید به خاطر بسپارید که خوردن مشکلات در کنار یکدیگر بهترین راه ابراز احساسات عاشقانه است.


(بهتر است عاشق شوید و در عشق‌تان شکست بخورید تا اینکه هرگز عاشق نشوید...).
8- ستایش خود را در جمع به او ابراز دارید.

9- سعی کنید بازدم نفس‌هایتان همیشه خوش‌بو باشد.

(عشق، انبوهی از بزرگ‌نمایی‌ها و تفاوت‌های میان یک شخص و افراد دیگر است...).

10- پس از پایان هر نوع جر و بحث و دعوا، غرورتان را زیر پا گذاشته و از همسرتان عذرخواهی کنید.

11- بکوشید تا احساساتش را متحوّل سازید، همیشه باید برای قلبش مانند یک محرک باشید، نه هم‌چون یک نوشیدنی آرام‌بخش...!

12- هرگز برای انجام ندادن کارهایش سردرد را بهانه نکنید.

13- چگونگی خواندن فکر یکدیگر را بیاموزید.

14- در مواقع ضروری قوانین روزمره و عرف‌های اجتماعی را زیر پا بگذارید.

15- هنر مذاکره کردن را بیاموزید چون این کار، کلیدی برای گشودن درهای عشقی دیرپاست. (اگر به دنبال دوستی که هیچ نوع ایرادی ندارد بگردیم، هرگز با کسی آشنا نخواهیم شد).

16- هر زمان که از رادیو ترانه عاشقانه‌ای پخش می‌شود به او بگویید آن ترانه شما را به یاد او می‌اندازد.

17- هرگز نگذارید عشق‌تان به عادت مبدّل شود.

(هرگز نمی‌توانید باور کنید که ممکن است عشقی که در دل شما شکل می‌گیرد. روزی خیلی بیشتر و بالاتر از حد باورتان باشد...!)

18- تنها به فکر خودتان نباشید کمی هم به فکر طرف مقابل‌تان باشید که شاید با مشکلات عدیده‌ای دست و پنجه نرم می‌کند و این مشکلات فقط به دست شما حل می‌شوند...!

19- کارهایتان را به‌طور مشترک بین هم تقسیم کنید تا لحظات بیشتری در کنار هم باشید.

20- زمانی‌هایی که تلفنی صحبت می‌کنید در میان سخنان‌تان به یکدیگر ابراز علاقه کنید.
 

دوشنبه هشتم 7 1387
 
وقتی چمدانش را به قصد رفتن بست... 

نگفتم: "عزیزم این کارو نکن." 

نگفتم: " برگرد و یکبار دیگر به من فرصت بده." 

وقتی پرسید دوستش دارم یا نه؟ رویم را برگرداندم... 

حالا او رفته و من تمام چیزهایی را که نگفتم می شنوم. 

گفتم: "اگر راهت را انتخاب کرده ای من آن را سدنخواهم کرد." 

او را در آغوش نگرفتم و اشکهایش را پاک نکردم. 

نگفتم: "اگر نباشی زندگی ام بی معنا خواهد بود." 

فکر می کردم از تمامی آن بازیها خلاص خواهم شد، اما حالا... تنها کاری که می کنم گوش دادن به چیزهایی است که نگفتم. 

نگفتم: "بارانی ات را درآر قهوه درست می کنم با هم حرف می زنیم." 

نگفتم: "جاده بیرون خانه طولانی، خلوت و بی انتهاست." 

گفتم: "خدا به همراهت. موفق باشی. خدا به همراهت." 

او رفت و مرا تنها گذاشت تا با تمام آن چیزهایی که نگفتم زندگی کنم.


دسته ها : عاشقانه
دوشنبه هشتم 7 1387
 
وقتی چمدانش را به قصد رفتن بست... 

نگفتم: "عزیزم این کارو نکن." 

نگفتم: " برگرد و یکبار دیگر به من فرصت بده." 

وقتی پرسید دوستش دارم یا نه؟ رویم را برگرداندم... 

حالا او رفته و من تمام چیزهایی را که نگفتم می شنوم. 

گفتم: "اگر راهت را انتخاب کرده ای من آن را سدنخواهم کرد." 

او را در آغوش نگرفتم و اشکهایش را پاک نکردم. 

نگفتم: "اگر نباشی زندگی ام بی معنا خواهد بود." 

فکر می کردم از تمامی آن بازیها خلاص خواهم شد، اما حالا... تنها کاری که می کنم گوش دادن به چیزهایی است که نگفتم. 

نگفتم: "بارانی ات را درآر قهوه درست می کنم با هم حرف می زنیم." 

نگفتم: "جاده بیرون خانه طولانی، خلوت و بی انتهاست." 

گفتم: "خدا به همراهت. موفق باشی. خدا به همراهت." 

او رفت و مرا تنها گذاشت تا با تمام آن چیزهایی که نگفتم زندگی کنم.


دسته ها : عاشقانه
دوشنبه هشتم 7 1387
X